دستی بالای بال میراژها

  • 1401/05/03 - 18:44
  • تعداد بازدید: 782
  • زمان مطالعه : 5 دقیقه

دستی بالای بال میراژها

در آن روزها، ورود میراژهای اف یک هدیه شده از کشورهای حاشیه خلیج فارس به عراق، یکی از چالش‌های جدی نیروی هوایی در صیانت از آسمان کشور بود. مشکلی که با خلاقیت و همان امکانات اندک، بر آن فائق شدیم.

اوایل سال ۱۳۶۳، سرهنگ منصورستاری معاون عملیاتی پدافند هوایی برای انجام بازدید میدانی و پیاده سازی طرحی خاص که به پدافند هوایی ارتباط داشت، از مقر مهندسی رزمی، از مسیر اهواز به خرمشهر به سوی سه راهی پادگان حمید ارتش که مدتی نیز در اشغال ارتش بعث عراق قرار داشت و درعملیات بیت المقدس سال۱۳۶۱ آزاد و پاکسازی شده بود راهی شد.

نقشه منطقه دردست سرهنگ منصور ستاری بود و با همراهی سروان رشید قشقایی فرمانده مهدسی رزمی نیروی هوایی، نقاطی را روی نقشه علامتگذاری می‌کرد. خوزستان اردیبهشت‌ماه، معمولاً هوای گرمی دارد و ردّ گرد و خاک و غبار دیده می‌شود. سرهنگ ستاری دراین همین شرایط و نزدیک سه راه پادگان حمید به سمت منطقه جفیربا گفت ماشین را نگه دار.

سرهنگ بازنشسته قشقایی بیان می‌کند: هنگامی که پیاده شدیم، دو فروند هواپیمای شکاری را که تا آن روز در مناطق عملیاتی وغیر عملیاتی ندیده بودیم، مشاهده کردیم.

سرهنگ ستاری گفت پس بالاخره میراژ اف یک فرانسوی هم توسط عراق آماده پرواز شده و جولان دادن‌اش را شروع کرده است! سرهنگ ستاری به نوعی بیان کرد که نشانتان می‌دهم. به من گفت، امسال برای صادرات نفت و گاز باید تمام تلاشمان را به کار ببندیم و نگذاریم صدام به آن‌چه که در ذهن دارد برسد.

برای سرکشی اپراتورهای توپ اورلیکن و ۲۳ میلی متری و موشک راپیر به جزیره مجنون رفتیم. بچه‌ها از خواسته‌هایشان گففتند و گلایه‌هایشان را با سرهنگ ستاری در میان گذاشتند. از گرمای شدید هوا و نیاز مبرم به کولر گازی گرفته تا شکایت از پشه های بد گزنده باتلاقی هورالعظیم... ستاری همه را با حوصله شنید و دستورات لازم را برای مشکلات صادر کرد.

بچه های رزمنده پدافند هوایی ستاری را خوب می‌شناختند و می‌دانستند با این که او فرمانده‌ای مقتدر است، اما پدرانه حرف‌هایشان را می‌شنود و به آن‌ها رسیدگی می‌کند. سرهنگ ستاری درباره هواپیمای میراژ اف یک از بچه‌های پدافند پرسید؛ این‌که آیا این جنگنده در آسمان جزیره مجنون نیز برای بمباران یا اهداف دیگر مشاهده شده یا نه. هریک از بچه‌های پدافند، چیزهایی را که دیده بودند بیان کردند و ستاری، یادداشت برداشت.

درحین سرکشی وبازدید میدانی شهید ستاری در این اندیشه بود که چگونه، حضور میراژ اف یک فرانسوی در میدان جنگ را خنثی کند. تمامی مسائل را بارها و ربارها مرور می‌کرد تا به نتیجه مطلوب برسد.

 

با خلاقیت‌های شهید ستاری و همراهانش، در دوران دفاع مقدس تعدادی ازاین هواپیماهای شکاری میراژ اف یک فرانسوی، که هدیه کشورهای حاشیه خلیج فارس به عراق بود، با همان امکانات اندک نیروی هوایی ایران، ساقط شدند. شرایط به گونه ای رقم خورد که در سال های بعد، تعداد قابل توجهی از هواپیماهای شکاری وترابری سنگین نیروی هوایی عراق ازجمله میراژهای فرانسوی به ایران پناهنده شدند.

درهمان روزهای ورود هواپیماهای عراقی به ایران دریکی ازبازدیدهای تیمسار منصورستاری که حالا فرمانده نهاجابود از پایگاه هوایی بوشهر (ششم شکاری) بحث آن روزها و چالش‌هایی که برای هواپیماهای میراژ وجود داشت مطرح شد.تیمسار ستاری لبخندی زد و از روزهای روشن پیش رو گفت.

اوایل سال ۱۳۶۳ سرهنگ منصورستاری معاون عملیاتی پدافند هوایی برای انجام بازدید میدانی و پیاده سازی طرحی خاص که به پدافند هوایی ارتباط داشت، از مقر مهندسی رزمی، از مسیر اهواز به خرمشهر به سوی سه راهی پادگان حمید ارتش که مدتی نیز در اشغال ارتش بعث عراق قرار داشت و درعملیات بیت المقدس سال۱۳۶۱ آزاد و پاکسازی شده بود راهی شد.

نقشه منطقه دردست سرهنگ منصور ستاری بود و با همراهی سروان رشید قشقایی فرمانده مهدسی رزمی نیروی هوایی، نقاطی را روی نقشه علامتگذاری می‌کرد. خوزستان اردیبهشت‌ماه، معمولاً هوای گرمی دارد و ردّ گرد و خاک و غبار دیده می‌شود. سرهنگ ستاری دراین همین شرایط و نزدیک سه راه پادگان حمید به سمت منطقه جفیربا گفت ماشین را نگه دار.

سرهنگ بازنشسته قشقایی بیان می‌کند: هنگامی که پیاده شدیم، دو فروند هواپیمای شکاری را که تا آن روز در مناطق عملیاتی وغیر عملیاتی ندیده بودیم، مشاهده کردیم.

سرهنگ ستاری گفت پس بالاخره میراژ اف یک فرانسوی هم توسط عراق آماده پرواز شده و جولان دادن‌اش را شروع کرده است! سرهنگ ستاری به نوعی بیان کرد که نشانتان می‌دهم. به من گفت، امسال برای صادرات نفت و گاز باید تمام تلاشمان را به کار ببندیم و نگذاریم صدام به آن‌چه که در ذهن دارد برسد.

برای سرکشی اپراتورهای توپ اورلیکن و ۲۳ میلی متری و موشک راپیر به جزیره مجنون رفتیم. بچه‌ها از خواسته‌هایشان گففتند و گلایه‌هایشان را با سرهنگ ستاری در میان گذاشتند. از گرمای شدید هوا و نیاز مبرم به کولر گازی گرفته تا شکایت از پشه های بد گزنده باتلاقی هورالعظیم... ستاری همه را با حوصله شنید و دستورات لازم را برای مشکلات صادر کرد.

بچه های رزمنده پدافند هوایی ستاری را خوب می‌شناختند و می‌دانستند با این که او فرمانده‌ای مقتدر است، اما پدرانه حرف‌هایشان را می‌شنود و به آن‌ها رسیدگی می‌کند. سرهنگ ستاری درباره هواپیمای میراژ اف یک از بچه‌های پدافند پرسید؛ این‌که آیا این جنگنده در آسمان جزیره مجنون نیز برای بمباران یا اهداف دیگر مشاهده شده یا نه. هریک از بچه‌های پدافند، چیزهایی را که دیده بودند بیان کردند و ستاری، یادداشت برداشت.

درحین سرکشی وبازدید میدانی شهید ستاری در این اندیشه بود که چگونه، حضور میراژ اف یک فرانسوی در میدان جنگ را خنثی کند. تمامی مسائل را بارها و ربارها مرور می‌کرد تا به نتیجه مطلوب برسد.

 

با خلاقیت‌های شهید ستاری و همراهانش، در دوران دفاع مقدس تعدادی ازاین هواپیماهای شکاری میراژ اف یک فرانسوی، که هدیه کشورهای حاشیه خلیج فارس به عراق بود، با همان امکانات اندک نیروی هوایی ایران، ساقط شدند. شرایط به گونه ای رقم خورد که در سال های بعد، تعداد قابل توجهی از هواپیماهای شکاری وترابری سنگین نیروی هوایی عراق ازجمله میراژهای فرانسوی به ایران پناهنده شدند.

درهمان روزهای ورود هواپیماهای عراقی به ایران دریکی ازبازدیدهای تیمسار منصورستاری که حالا فرمانده نهاجابود از پایگاه هوایی بوشهر (ششم شکاری) بحث آن روزها و چالش‌هایی که برای هواپیماهای میراژ وجود داشت مطرح شد.تیمسار ستاری لبخندی زد و از روزهای روشن پیش رو گفت. شهید ستاری گفت: دست بالای دست بسیار است! 

 

 

پایگاه اطلاع رسانی شهید ستاری

#

  • گروه خبری : اسلایدر,زندگی نامه
  • کد خبر : 744
کلمات کلیدی
مدیر محتوا
خبرنگار

مدیر محتوا

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید