فرمانده‌ای مدیر و دوست که قوت قلبی برای نیروها بود

  • 1399/12/09 - 16:19
  • تعداد بازدید: 1856
  • زمان مطالعه : 5 دقیقه

فرمانده‌ای مدیر و دوست که قوت قلبی برای نیروها بود

سرهنگ نعمت شصتی کریمی فرمانده پیشکسوت گردان نگهداری سامانه هاگ پدافند هوایی از شهید منصور ستاری می‌گوید

Untitled-7.jpg

یکی از همراهان منصور ستاری در روزهای سخت و پر تلاطم دفاع مقدس آن هم در دورانی است که پدافند هوایی مسئولیتی بسیار سنگین در دفاع از کشور علیرغم همه محدودیت‌ها داشت. مانند شهید ستاری اهل ورامین است و همین موضوع زمینه علاقمندی این دو گفت‌وگوهای صمیمی را فراهم کرد. سرهنگ نعمت شصتی کریمی فرمانده پیشکسوت گردان نگهداری سامانه هاگ پدافند هوایی است و در قرارگاه رعد مسئولیت نگهداری و راه‌اندازی سامانه را بر عهده داشت. موضوعی که موجب می‌شد ارتباطی تنگانگ با شهید منصور ستاری و شهید عباس بابایی داشته باشد. در ادامه گفت‌وگو با این پیشکسوت نهاجا را می‌خوانیم:


 


* شما در مقاطع گوناگونی از جمله قرارگاه رعد، عملیات والفجر8 و بسیاری دیگر از رویدادها با شهید ستاری تعامل داشته‌اید؛ از این ارتباط برایمان بگویید.


 


آشنایی من با شهید ستاری سال 1363 اتفاق افتاد. ایشان در بازدیدهای دوره‌ای از سایت‌های پدافندی، تجهیزات و روند کار از جمله رادارهای جست‌وجو را بررسی می‌کرد. من مسئولیت نگهداری سامانه‌های هاگ پدافند هوایی را بر عهده داشتم و همین موضوع، باب آشنایی من با این مرد خلاق و دانشی را فراهم کرد. در جریان بازدیدها و پیگیری‌های ایشان، گاهی پی می‌آمد که ساعت‌ها به گفت‌وگو می‌نشستیم و از جزییات فنی کار می‌گفت. نکته‌هایی را یادآور می‌شد که نشان می‌داد چه‌قدر به این حوزه اگاه است و گاهی نکته‌های جزیی را گوشزد می‌کرد که برای خودم تازگی داشت و همین موضوع موجب می‌شد از او بیاموزم.


 


سال 1364 بود که سپاه یک تجهیز پدافندی جدید خریداری کرد و من به واسطه تخصصی که در رادار روشن کننده هدف یا های‌پاور داشتم برای آموزش این سیستم به سپاه رفتم و به مدت یک سال از نیروی هوایی ارتش دور بودم. سال 1365 با پیگیری‌های مجدد ارتش و کم‌بود نیرو، به ارتش بازگشتم. اگر اشتباه نکنم در خلال عملیات کربلای 4 و 5 دستگاه‌ها را به گروه پدافند هوایی اهواز منتقل کردیم. در جریان این جابه‌جایی و شرایط دشوار، شهید منصور ستاری شخصاً بالای سر کار بود و خودش نیز آستین بالا می‌زد و به بچه‌ها کمک می‌کرد. شهید ستاری به بچه‌ها خسته نباشید گفت و خوشبختانه دستگاه‌ها با موفقیت بارگیری و عملیاتی شدند. به طوری که در همان روز نخست، تعداد زیادی شلیک موفق داشتیم.


 



* ستاری در مدیریت چگونه شخصیتی داشت؟


برای پاسخ به این پرسش یاید به یک خاطره‌ای اشاره کنم. بعد از استقرار دستگاه‌ها من و شهید ستاری به طور مستمر و تلفنی با یکدیگر در ارتباط بودیم. لحظه به لحظه از من گزارش می‌گرفت. وضعیت تجهیزات، نیروها و شرایط را جویا می‌شد. این فرمانده بزرگ که روحش قرین رحمت باشد، ویژگی‌ خاصی در ارتباط با نیرو داشت. صمیمیت و لحن دوستانه‌ای که در کلامش بود، خواسته‌اش را به عمق جان‌ها نفوذ می‌داد و باعث می‌شد کار به هر نحو ممکن، به پیش برود. به خاطر دارم که لحن صحبت او مهربانانه بود و زیر آتش دشمن، به جای آن‌که با استرس بیش‌تر، کار را پیچیده‌ و نیرو را سردرگم کند، با خطاب کردن «باباجان» این انگیزه و آرامش را به نیرو منتقل می‌کرد.


پیگیری صحیح و روحیه بخشیدن شهید ستاری، به طوری که می‌گفت با قدرت کارتان را دنبال کنید و ان‌شاالله موفق خواهید بود آن‌هم با استفاده از الفاظ مهربانانه و صمیمانه‌ای چون باباجان، قوت قلبی بود برای ما. شهید ستاری این دیدگاه محبت‌آمیز را برای همه بخش‌های نیرو به خرج می‌داد.


 


* در طول این سال‌ها و تعامل‌هایتان با شهید ستاری کدام ویژگی‌ او را متامیز یافتید؟


 


در جریان یک عملیات نیروی هوایی، در حال استقرار سامانه‌های پدافندی هاگ در منطقه خسروآباد بودیم. از آن‌جایی که روزها به دلیلی اشراف دشمن نمی‌توانستیم کار کنیم. باید با استفاده از تاریکی و غروب این کار را آغاز می‌کردیم. پس از کاری طاقت‌فرسا، این کار به سرای نیمه های شب بود که شهید ستایر با من تماس گرفته بود. ایشان در آن زمان قائم مقام قرارگاه عملیاتی رعد پدافند هوایی را در منطقه بر عهده داشت. همچنین بر روی رادار جست و جوی ماهشهر حرکت دشمن را مرتب کنترل می‌کردند. من نیز تعمیر سیستم‌های قرارگاه را بر عهده داشتم. در جریان عملیات وافجر 8 چهار سایت عملیاتی در منطقه مستقر داشتیم که به دلیل این‌که روزها نمی‌توانستیم تحرک چندانی داشته باشیم، شب‌ها به طور مرتب روی این سایت‌ها نظارت و کنترل داشتم.


همیشه کار از غروب آفتاب آغاز می‌شد و تا بامداد ادامه می‌یافت. من در منطقه مدام در رفت و آمد بودم و به صورت مستمر مشکلات این سایت‌ها را در حدی که می‌توانستم، برطرف می‌کردم. در جریان این کارها، رابطه بسیار جدی و تنگاتنگی با شهید ستاری داشتم و از آن‌جایی‌که ایشان در جریان وضعیت تجهیزات و سخت‌افزارهای موجود بود، به طور مستمر در این رابطه با یکدیگر گفت‌وگو و تعامل داشتیم. اگرچه من با ایشان از طریق تلفن و یک خط اختصاصی مدام پیگیر وضعیت منطقه بودند. با این‌که تمام روز را در پایگاه‌ها و سایت‌ها مشغول انجام فعالیت بود، اما حتی نیمه‌های شب هم می‌شد که ایشام تماس می‌گرفت ومدام پیگیر عملیاتی شدن سایت‌ها دستگاه‌ها بود.


بسیار دقیق و با جزییات، طوری که به تمامی این تجهیزات مسلط بود، از تمامی معیارهای دستگاه‌ها و کارکردشان از من پرسید. وقتی که از بابت تمامی تجهیزات آسوده خاطر شد، خداحافظی کردیم. نیمه‌های شب بود که شهید ستاری دوباره با من تماس گرفت. به پایگاه آمده بود و دستگاه‌ها را بررسی می‌کرد. می‌خواهم بگویم فرمانده‌ای بود که در میدان حضور داشت و از کار کردن نمی هراسید.


به نظرم پیگیری و توجه مهم‌ترین ویژگی شهید ستاری بود. این‌که می‌توانست توأمان چندین موضوع و فعالیت را راهبری کند ویژگی بود که او را از دیگر فرماندهان متمایز می‌ساخت. به نظرم جدیت، نوآوری و جاذبه در عین صمیمت را می‌توان ویژگی مهم شهید ستاری دانست.


 


* ممنون از فرصتی که به این گفت‌وگو اختصاص دادید.



  • گروه خبری : برگزیده ها,اسلایدر,مصاحبه ها و سخنرانی ها,همسنگران شهید
  • کد خبر : 15
کلمات کلیدی

تصاویر

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید